در این آموزش زبان انگلیسی از مجله اینترنتی پاسخ ها با معنی کلمه synonym به فارسی و انگلیسی در خدمت شما کاربران عزیز هستیم امیدواریم این مطلب برای شما عزیزان مفید واقع شود.
معنی کلمه synonym
نوع کلمه : اسم
معادل کلمه synonym در دیکشنری فارسی
هم معنی / مترادف / واژه مترادف / کلمه مترادف / لفظ مترادف / کلمه هم معنی
متضاد های کلمه synonym
antonym
جملات با کلمه synonym
.‘Big’ and ‘large’ are synonyms
“گنده” و “بزرگ” هممعنی هستند.
.In medicine, lack of progress is synonym of backwardness
در پزشکی، عدم پیشرفت مترادف عقب ماندگی است.
.I was simply using that phrase as a synonym for a short, single event
من به سادگی از آن عبارت به عنوان مترادف یک رویداد کوتاه و واحد استفاده می کردم.
.Midas, whose name has become a synonym for a rich man, had very little profit from his riches
میداس که نامش مترادف یک مرد ثروتمند شده است، سود بسیار کمی از ثروت خود داشت.
.Sometimes elite is used only as a synonym for leaders
گاهی اوقات نخبگان تنها به عنوان مترادف برای رهبران استفاده می شود.
کلمات شبیه به synonym
syndrome
syndicate
syncope
syncopated
syncline
synonymous
synopsis
syntactically
syntax
synthesis