در این آموزش زبان انگلیسی از مجله اینترنتی پاسخ ها با معنی کلمه dissident به فارسی و انگلیسی در خدمت شما کاربران عزیز هستیم امیدواریم این مطلب برای شما عزیزان مفید واقع شود.
معنی کلمه dissident
نوع کلمه : اسم
معادل کلمه dissident در دیکشنری فارسی
مرتد / مخالف / نا موافق
مترادف های کلمه dissident
protester
nonconformist
protester
متضاد های کلمه dissident
conformist
جملات با کلمه dissident
.a dissident who had been hung
مخالفی که دار زده شده بود.
to control dissidents
کنترل کردن مخالفان
dissident elements within the navy tried to overthrow his regime
عوامل مخالف در نیروی دریایی سعی می کردند رژیم او را سرنگون کنند.
The dissident was cast out from his country.
مخالف از کشورش اخراج شد
the country’s economy is in the hands of several dissident organizations
اقتصاد کشور در دست چندین سازمان جور واجور است.
کلمات شبیه به dissident
disservice
dissertation
dissenting
dissentient
dissenter
dissimilar
dissimilarity
dissimulation
dissipate
dissipated