در این آموزش زبان انگلیسی از مجله اینترنتی پاسخ ها با معنی کلمه adventure به فارسی و انگلیسی در خدمت شما کاربران عزیز هستیم امیدواریم این مطلب برای شما عزیزان مفید واقع شود.
معنی کلمه adventure
نوع کلمه : اسم
معادل کلمه adventure در دیکشنری فارسی
حادثه
ماجرا
مخاطره
سرگذشت
تجارت مخاطره امیز
در معرض مخاطره گذاشتن
دستخوش حوادی کردن
با تهور مبادرت کردن
دل بدریا زدن
خود را بمخاطره انداختن
مترادف های کلمه adventure
حادثه (اسم)
accidence, accident, incident, event, adventure, case, phenomenon, fortuity
مخاطره (اسم)
adventure, risk, hazard, venture, jeopardy, peril, menace
سرگذشت (اسم)
event, adventure, narrative, narration, venture, destiny
دل به دریا زدن (فعل)
adventure
د را به مخاطره انداختن (فعل)
adventure
در معرض مخاطره گذاشتن (فعل)
adventure
جملات با کلمه adventure
only a madman would adventure down this steep mountain
فقط یک آدم دیوانه با پایین رفتن از این کوه پرشیب جان خود را به خطر می اندازد
he was a man full of adventure
او مردی پرماجرا (اهل ماجراجویی) بود
i was ready to embark upon any adventure
آماده ی دست زدن به هر ماجرایی بودم
don quixote sallied out the fort in search of adventure
دون کیشوت در جستجوی ماجرا از قلعه خارج شد
کلمات شبیه به adventure
- advancement
- advanced
- advance
- adulthood
- adultery
- adventure story
- adversary
- advice
- advise
- adviser